.........کوچولوی عزیز

عزیزمامان داره میاد

عزیزمامان داره میاد    آمادنت  رو دارم حس می کنم داغون شده دلم دیگه درستش می کنم   راضی نبود زمونه ، زمونه رو راضی کردم با روز و روزگارم ،با خدای مهربونم ، راز و نیازی کردم تا از خدای عالم اجازت و گرفتم [ ای دوستی که داری میخونی عزیز مامان داره میاد با اون عشق خدایی انگاری قلبم و می خواد منم تپش قلبشو میخوام برام دعا کنیددددددددددددددددددددددددددددددد که بمونه برام ...ترکم نکنه که من میمیرم [ ...
11 خرداد 1391
1